آغوش پنهان
آغوش پنهان

آغوش پنهان

مى گویند خوش به حالت! از روزى که رفته خم به ابرو نیاوردى... اما بعضى ها نمیدانند که بعضى از دردها کمر خم میکنند نه ابرو.

فکر تخریب من نباش! به آخر که رسیدى دست تکان بده خودم فرو میریزم...

میخواهم روزى را ببینم که خدا هم عاشق شود... وقتى به معشوقه اش نرسد چه حالى دارد؟

کسى که میگفت بدون تو نفسم نمیکشم، حالا در آغوش دیگرى نفس نفس میزند.

نقش درخت خشک را بازى میکنم،نمیدانم باید چشم انتظار بهار باشم یا هیزم شکن؟